جنایت علیه بشریت
جمعه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۵۰ ق.ظ
جنایت علیه بشریت، صدمهی عمده و مهمی نسبت به شخص انسان یا وضعیت انسانی (حقوق اساسی انسان) تلقی میشود. این جنایت بهطور گسترده و علیه جمعیت غیرنظامی ارتکاب مییابد. نمونههایی از این جنایت، کشتار جمعی، بردهسازی، اخراج مردم از مناطق اجدادیشان، تجاوز جنسی گسترده و… میباشند.
جنایت علیه بشریت (به انگلیسی: Crimes against humanity) اعمال مشخصی هستند که عمداً توسط یک دولت، یا از طرف یک دولت، بهعنوان بخشی از یک سیاست گسترده یا سازمانیافته، معمولاً علیه افراد غیرنظامی، در زمان جنگ یا صلح، انجام میشود. جنایت علیه بشریت با جنایت جنگی متفاوت است زیرا جنایت جنگی معمولاً اعمال جداگانه و موردی است که سربازان مرتکب میشوند، در حالی که جنایت علیه بشریت در راستای پیشبرد سیاست یک دولت یا سازمان انجام میشود. ماهیت خشونتآمیز چنین اعمالی نقض شدید حقوق بشر تلقی میشود، از این رو این نام انتخاب شدهاست.
برخلاف جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت ممکن است هم در زمان جنگ و هم در زمان صلح انجام شود.[۱] جنایت علیه بشریت به رخدادهای انفرادی و پراکنده توسط چند فرد اطلاق نمیشود بلکه هنگامی محقق میشود که ارتکاب جنایات گسترده، بخشی از سیاست یک دولت باشد (هرچند لازم نیست که مباشران ارتکاب جنایت با این سیاست همراه و همدل باشند)
جنایت علیه بشریت، مفهوم گستردهتری از نسلکشی دارد. در جنایت علیه بشریت لازم نیست یک گروه خاص هدف قرار بگیرد بلکه بهطور کلی، یک جمعیت غیرنظامی شامل گروههای سیاسی و غیره ممکن است هدف این جنایات واقع شود. در جنایت علیه بشریت، برخلاف نسلکشی، قصد مرتکب به نابودی کل یا بخشی از گروه موردنظر، شرط نیست
تعریف جنایت علیه بشریت در اساسنامهٔ رم ماده 7 اساسنامه
«جنایت علیه بشریت» عبارت است از انجام هر یک از اعمال ذیل به عنوان بخشی از یک حمله علیه گروهی غیرنظامی که به شکل گسترده یا سازمانیافته صورت بگیرد، با اطلاع از حمله: الف) قتل؛ ب) نابودسازی؛ ج) بردهسازی؛ د) اخراج یا انتقال اجباری جمعیت؛ هـ) محبوس ساختن یا دیگر شکلهای محرومیت شدید از آزادی جسمی که ناقض مفاد اساسی حقوق بینالملل باشد؛ و) شکنجه؛ ز) تجاوز جنسی، بردهکشی جنسی، فحشای اجباری، حاملگی اجباری، عقیمسازی اجباری، یا هر نوع خشونت جنسی دیگر در همان سطح؛ ح) آزار و تعقیب یک گروه یا جمعیت مشخص به دلایل سیاسی، نژادی، ملی، قومی، فرهنگی، مذهبی، جنسی، به شرحی که در بند ۳ مشخص گردیده، یا به دلایل دیگری در سطح جهان بر اساس قوانین بینالمللی در ارتباط با هر یک از اعمالی که در این بند یا هر جرم دیگری که در حیطهٔ صلاحیت این دیوان باشد به عنوان یک عمل غیرمجاز به رسمیت شناخته شده باشد؛ ط) ناپدیدشدن اجباری افراد؛ ی) جنایت نژادپرستی؛ ک) دیگر اعمال غیرانسانی با خصوصیاتی مشابه که به قصد وارد آوردن عمدی درد و رنج شدید یا آسیب رساندن جدی به بدن، یا سلامت جسمی یا روانی افراد صورت گیرد.[۲۰]
طبق بند ۲-الف این ماده، «حمله علیه یک گروه غیرنظامی» به مجموعهای از اعمال گفته میشود که به دنبال یا در ادامهٔ سیاست یک دولت یا سازمان برای انجام چنین حملهای صورت میگیرد و شامل ارتکاب مکرر اعمالی علیه جمعیت غیرنظامی میشود که در بند ۱ به آن اشاره شدهاست
این جنایت علیه بشریت یک عمل منفرد ومتفرق نیست. بلکه بخشی از سیاست
اما قانونگذاری و تعریف آن در سال ۱۹۴۶ و در بند ج مادهی ۶ منشور نورنبرگ صورت گرفت. این منشور، از «قتل عمد (یکی از انواع قتل)، نابودی، بردهسازی، اخراج و سایر اقدامات غیرانسانی ارتکابیافته علیه هر جمعیت غیرنظامی، پیش از جنگ یا درحین آن؛ یا آزار افراد به دلایل سیاسی، نژادی یا مذهبی، در ارتباط با هر جرمی که در صلاحیت محکمه قرار میگیرد، خواه نقض حقوق داخلی کشور محل وقوع محسوب شود یا خیر» صحبت میکند. بدین ترتیب، جنایت علیه بشریت تا قبل از جنگ جهانی دوم، مورد توجه و رسیدگی قرار نگرفته بود و برای نخستین بار در محاکمهی نورنبرگ موردبررسی قرار گرفت.
بررسی جنایت علیه بشریت در اساسنامه دیوان کیفری بین المللی
جنایت علیه بشریت، به موجب بند اول مادهی ۷ اساسنامهی دیوان بینالمللی کیفری، تنها مشتمل بر آن دسته از جنایات فهرست شده است که «به عنوان بخشی از حملهای گسترده و نظاممند با هدف ضدیت نسبت به هر جمعیت غیرنظامی» ارتکاب مییابند. این عناصر در کنار یکدیگر، شرایط تحقق این جنایت را تشکیل میدهند.
۱. جمعیت غیرنظامی
جنایت علیه بشریت با هدف مقابله با جمعیت غیرنظامی تحقق مییابد. پس وقوع جنایتی هرچند غیرانسانی علیه یک فرد، موجب شکلگیری جنایت علیه بشریت نیست، درعینحال واژهی جمعیت به این معنا نیست که کل جمعیت یک کشور یا سرزمین باید تحت تأثیر این حمله قرار بگیرد. در این جنایات، تابعیت مرتکب و تابعیت قربانی هیچ تأثیری در شکلگیری جرم ندارند.
اما غیرنظامی به چه کسانی گفته میشود؟ چگونه میتوان نظامیان را از غیرنظامیان تفکیک کرد؟ برای تشخیص اینکه شخصی عضو غیرنظامیان محسوب میشود یا خیر، باید نیاز وی را به حمایت در برابر کشور، ارتش و سایر نیروهای سازماندهیشده، ملاک قرار داد. عامل تعیینکننده، موقعیت رسمی فرد، نظیر عضویت در نیروها یا واحدهای نظامی نیست، بلکه آنچه حائز اهمیت است، نقش واقعی او درهنگام ارتکاب این جنایت میباشد؛ بنابراین، اگر موقعیت و شغل فردی نظامی است، اما در شرایط وقوع جنایت سلاح خود را زمین گذاشته است و در درگیریها سهمی ندارد، میتواند شخص غیرنظامی محسوب شود.
۲. حملهی گسترده
حمله به معنی برخورد و رفتاری است که دربرگیرندهی اقدامات خشونتبار است. این اقدامات شامل هرگونه بدرفتاری با جمعیت غیرنظامی میشود که متضمن مصادیق مختلفی است. واژهی گسترده، به معنای تعرض به جمع کثیری از افراد است. معیار گستردگی, عاملی کمّی است که توسط تعداد قربانیان تعیین میشود. باید دقت داشته باشیم که حملهی گسترده با حملات و جنایات سازمان یافته متفاوت است. حمله یا جنایت سازمانیافته، جرمی مجزاست که با مجموعهای از سیاستها یا برنامههای از پیش طراحیشده صورت میگیرد و لزوما علیه جمعیت یا قربانیان کثیری واقع نمیشود.
۳. عنصر سیاست
آیا ضرورت دارد که جنایت علیه بشریت بر اساس دلایل سیاسی رخ داده باشد؟ در حقوق بینالملل عرفی، هیچ صحبتی از عنصر سیاست برای محدود کردن جنایت علیه بشریت وجود ندارد و از محاکمات نورنبرگ تابهحال نیز، اغلب تعاریفی که از جنایت علیه بشریت ارائه شدهاند، فاقد معیار سیاسی بودهاند.
۴. عنصر روانی
بند اول مادهی ۷ اساسنامهی دیوان بینالمللی کیفری، مطابق حقوق بینالملل عرفی، صریحا مقرر میکند که مرتکب باید «با علم» به حمله به جمعیت غیرنظامی اقدام کند. با وجود این، ضرورتی ندارد که مرتکب از جزئیات برنامه یا سیاست کشور یا سازمان مطلع باشد.
۵. عناصر مادی
موارد ذیل بیش از آنکه عنصر مادی این جرایم باشند، مصادیق آن محسوب میشوند. اصولا برای تعریف عنصر مادی جرم، رفتاری کلی تعریف میشود و این قاضی است که باید تشخیص دهد، آیا رفتار رخداده در یک واقعهی خاص با این تعریف تطبیق دارد یا خیر. اما در جنایت علیه بشریت، به دلیل محدود بودن موارد رخ داده، مصادیق آن عموما مورد تعریف قرار میگیرند.
کشتار
در کشتار، کافی است که مرتکب، موجب ایراد صدمهی جدی به قربانی شود. پس این مفهوم، نه تنها کشتن مستقیم دیگری را دربر میگیرد، بلکه متضمن مواردی است که متهم اقدام به ایجاد شرایطی کند که معمولا به مرگ فرد میانجامد.
نابودسازی
جنایت علیه بشریت
نابودی، هرچند درنهایت منجر به مرگ قربانی میشود، رفتاری است که شرایطی تحمیلی بر فرد ایجاد میکند، مثل محرومیت از دسترسی به غذا و دارو.
بردهسازی
واژهی برده مفهومی سنتی را در ذهن ما تداعی میکند. مفهومی که در آن مرتکب با قربانی همچون کالا رفتار میکند. اما آنچه ذیل جنایت علیه بشریت قرار میگیرد؛ مفهومی متفاوت از نمود سنتی بردهداری و تجارت برده است. امروزه معیارهای بردهسازی شامل کنترل و مالکیت، تحدید یا کنترل آزادی عمل، آزادی انتخاب یا آزادی رفتوآمد یک فرد و جمعآوری عوایدی از این مسائل برای مرتکب این امر میشود. این کارها غالبا با تهدید یا توسل به زور یا سایر اشکال اجبار، همچون ترس از خشونت، فریبکاری یا خلف وعده، سوءاستفاده از قدرت، آسیبپذیری موقعیت قربانی، دستگیری یا اسارت، تعدی روانی یا شرایط اقتصادی-اجتماعی صورت میگیرند.
به طور مثال در دیوان یوگسلاوی، در قضیهی کوناراک، خواندگان دو زن اسیر جوان را برای ماهها در خانهای متروک نگاه داشته و به طور کامل زندگی آنها را تحت کنترل خود گرفته بودند و در کنار سایر موارد، مکررا آنها را مورد تجاوز قرار داده بودند.
کار اجباری
کاراجباری غالبا ذیل بردهسازی قرار میگیرد، اما میتواند به صورت مجزا نیز جنایت تلقی شود. در دوران نازی و جنگ جهانی دوم، حدود هشت میلیون کارگر در رایش آلمان و سرزمینهای اشغالی این کشور، اجبارا به کار واداشته شده بودند.
قاچاق اشخاص
از آغاز دههی ۱۹۹۰ و پس از انحلال پیمان ورشو، تجارت زنان در اروپا تحت عنوان بردگی سفید انجام میشود و باندهای گستردهای به این تجارت سودآور اشتغال دارند. قاچاق اشخاص به ویژه زنان و کودکان، نوعی بردهسازی است که زنان و کودکان را به مثابهی کالا به حساب میآورد و هر یک به عنوان منبع لذت، از قیمت معینی برخوردارند.
اخراج یا انتقال اجباری جمعیت
انتقال یا اخراج اجباری، مجموعهای از اقداماتی است که موجب میشوند تا افراد، بدون علت موجه بینالمللی، از منطقهای که بهطور قانونی در آن حضور دارند، خارج شوند. انتقال اشخاص از سرزمینی به سرزمین دیگر، رفتاری است که در این جرم واقع میشود.
تفاوت بین اخراج و انتقال اجباری جمعیت، تنها در معیار «مرز» است. اخراج به معنی انتقال از کشوری به کشور دیگر و عبور از مرزهای بینالمللی است، در مقابل، انتقال اجباری به معنی انتقال از نقطهای به نقطهی دیگر در سرزمینی مشخص است. در هر حال انتقال یا اخراج افراد، باید طبق حقوق بینالملل غیرمجاز شناخته شده باشد؛ به همین دلیل، اخراج یا هر اقدام اجباری دیگری به منظور حمایت از امنیت ملی یا بهداشت عمومی، مشمول تعریف این جنایت قرار نمیگیرد.
جنایت علیه بشریت مهمه که حیثیت انسان رو خدشه دارکنه. ولو طرف راضی باشه مهم اینه که حیثیت انسان خدشه دار شده همین کار جرمه
شاید در عملیات یک نفر بیشتر نمیره ولو هدفشون 5 میلیون نفر بوده.
لازم نیست کسی که کار داره انجام میده جزئیات حمله بدونه فقط بدونه که این اعمال مثلا بخشی از اعمال تروریستیه کافیه.